پسری که از قدرت خود برای نامرئی بودن استفاده نکرد: نسل دوم ، مروری دردناک
پسری که از قدرت خود برای نامرئی بودن استفاده نکرد: نسل دوم ، مروری دردناک
بررسی ها | 10/01/2018 | توسط جکی لنگ
سلام.
3 سال گذشته است و همه ما دوباره اینجا هستیم. احتمالاً به یاد خواهید آورد که در اواسط دسامبر سال 2014 ، پس از یک انتظار منصفانه و حتی کمی هیاهوی تبلیغاتی ، پسر نامرئی ، اولین فیلم بزرگ ابرقهرمانی ایتالیایی وارد سینماها شد. دیوانه ترین و رویاپردازترین افراد حتی به آن امیدوار بودند ، آنچه تا آن لحظه دیده شده بود آمیزه ای از ایده های خوب ، یک سیستم تجاری سالم ، جاه طلبی های نویسنده صفر و برخی از مشکلات اعتبار بود. در کل می توان آن را انجام داد. تماشای فیلم همه امیدها را از بین می برد.
به درستی بسیاری از شما تسلیم شده و بلافاصله صحنه جنایت را ترک می کنند بدون اینکه ببینید چه اتفاقی می افتد ، در حالی که دیگران همه وقایع را دنبال می کنند. برای اولین بار من به سرعت آنها را خلاصه می کنم: پسر نامرئی مجموعه ای را تولید می کند که کم نیست اما حتی انتظارات را ندارد ، از تلویزیون پولی و سپس در تلویزیون رایگان می آید و در عوض خیلی خوب پیش می رود ، تولید دوم با همان بازیگران شروع می شود و همان نویسندگان در همین حال ، یک فیلم ابرقهرمانی دیگر ظاهر می شود که وانمود نمی کند یک خارجی است اما همه رومی است و کارهای بسیار خوبی را انجام می دهد (فیلمی که دارای یک ربات از یک کارتون معروف ژاپنی در عنوان است که به الگوهای رفتاری ، cosplay ، تقلید و غیره جان می بخشد) ، توسط این پسر نامرئی را از نظر توانایی تأثیرگذاری در صنعت و سلیقه مردم مبهم ساخته اما دنباله ای نخواهد داشت زیرا زندگی به همین روال است.
"نامرئی چرخان!"
امروز به آنجا می رسیم که در آن پس از یک و نیم سال اعلامیه ها ، اولین صحنه ها ، جزئیات و پیش نمایش ها (همه آنقدر تب و تاب هستند و انتظار داشتید که احتمالاً چیزی در مورد آن نمی دانید) The Invisible Boy: Second Generation به نمایش درآمد. و دوباره ما رفتیم تا گلوله را برای شما بگیریم. چون ما شما را دوست داریم ما به حدی که حالا ما آن را برای شما خراب کردیم.
میشل یتیم است. دو برابر. در ابتدای فیلم متوجه می شویم که مادر خوانده او (که در فیلم قبلی فهمید یکی از آنهاست) در یک تصادف رانندگی درگذشت که احساس مسئولیت می کرد زیرا وقتی اتفاق افتاد او با او درگیر تلفن بود. تنها و نوجوان که مانده است ، به روشی ناپسند زندگی می کند و گرچه هیچ کس نمی داند او کسی است که در اولین فیلم کودکان ربوده شده را نجات داده است (باهوش ترین فرد به یاد می آورد پدر تله پات وی خاطرات حاضران را پاک کرده بود) ، اما او می خواهد به همه بگوید زیرا دیگران در آنجا می مانند. گرفتن اعتبار و برنده شدن دختری که دوست دارد.
در این مرحله صحنه ای به وجود می آید که میشل مست می شود (تصور می کنم شما را ترک می کنم) و در شرف آشکار کردن قدرت خود است ، وقتی خواهر گمشده اش (که هنوز نمی داند چنین باشد) دخالت می کند که با قدرت پیروکینتیک خود این کار را می کند مسائل را بیرون بیاورید و حواس همه را پرت کنید.
"اولین کسی که من می بینم خودش را با استفاده از قدرت بازی می کند از مجموعه من خارج است"
حدود 20 دقیقه می گذرد و آنچه که اساساً دیده ایم این است که حتی این قسمت دوم با وجود اینکه بازیگران بزرگ شده اند ، بسیار بد بازی می شود. بازی بد در بین بازیگران جوان چنان گسترده است که مانند یک آزمایش تئاتری ، مانند لحظه ای در تلویزیون سلنتانو ، تقریباً بیگانه است. پارادوکس این است که یک کارگردان باتجربه مانند سالواتورس و تولیدی مانند آنچه در پشت سر خود دارد می تواند بازیگری بد را به خوبی تشخیص دهد ، هرچند که آن را برای بار دوم قبول کنند.
پسر نامرئی: نسل دوم این تصور را دارد که به همان روشی فکر شده است که فیلم های پرفروش آمریکایی در دهه 90 توسط کسانی که آنها را نمی دیدند به طور خلاصه توصیف شد: "این یک چیز از همه جلوه های ویژه است!".
رتوش دیجیتال (خوب ، عالی) م componentلفه ای است که تولید و تبلیغ بیشتر در آن اصرار دارند و به نظر می رسد فیلم در آن تمرکز داشته باشد ، هر بار که یک جلوه ویژه پیچیده وارد می شود ، بسیار بارگیری می شود ، داستان متوقف می شود ، همه تمرکز می کنند با تنش زیاد و ... .. BAM کسی برای همیشه نامرئی شده است "شما حتی نمی توانید طرح کلی صفحه سبز را ببینید! قوی ایه! ". از طرف دیگر ، بقیه عناصر فیلم ، در درجه اول لذت بردن از قدرت ، نادیده گرفته می شوند. در اینجا داشتن قدرت بیشتر لعنت است اما مانند فیلم های DC ، جایی که سنگینی برای افراد استثنایی است ، چیزی کسل کننده است که هیچ کس نمی خواهد مانند مشق شب انجام دهد. بنابراین حضور قدرت ها منجر به هیچ لحظه ای از اقدام ، هیچ موضع رادیکالی نمی شود. همه چیز در این فیلم به گونه ای پیش می رود که گویی قرار است از قدرت ها هرچه کمتر استفاده شود.
"خوب حالا اینطور دستت را بگذار و درست قبل از استفاده از نیرو که متوقف کردی ، لطفا"
پس از آن اتفاق خواهد افتاد که خواهر تازه کشف شده میکله را به خانه می برد و در آنجا مادر خود را که معتقد بود مرده است (نه فرزندخوانده ، مادر واقعی ، کسنیا راپوپورت نیز قادر به نامرئی بودن) است. در اینجا او کشف خواهد کرد که "ویژه" های مختلف و قدرت های مختلفی که از اردوگاه کار فرار کرده اند وجود دارد
- ۹۹/۰۸/۰۲